خنک آن قمار بازی که بباخت ...

ساخت وبلاگ
جانم درد داره... اون پریشونه و من حیرون... نمی دونم کجا فرار کنم از خودم  خسته از من و گریزی هم نیست ، حال روحیم به معنای عصبیش بد نیست اما حال روحی و معنویم بده... خودم بدم  و خسته از اینهمه بدی و کثافت ... اونقدر که فکر می کنم اگر عق بزنم گندش همه جا رو میگیره گمم ... نه هویتی.. نه منی ... هیچی ندارم ... از آشغال هم آشغالترم  خسته شدم از بس تر زدم ... پس تو کجایی.... نزدیکترین جا نیستی که اگه بودی این من این نبود... بغض یا چی گلومو گرفته باید به جایی چیزی کسی پناه ببرم و الا می شکنم خورد میشم .... من یه ظرف خالی ام .... خالی از همه چیز و زشت ... و کثیف .... ... خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : عقرب,عقاب,عقار ماب, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 21:34

دیروز بالاخره دکتر رفتم از من در مورد رشته ام و دلیل تغییر رشته  و علاقه ام پرسید ، از اضطراب و عدم تمرکزم برایش گفتم البته دروغ هم گفتم و خیلی چیزها را هم کتمان کردم ولی در مجموع بد نبود و حتی خوب بود امروز قرص هام رو شروع کردم احتمالا تا یک ماه فعلا باید بخورم امروز که خوب بود از استرس خبری نیود و از کلافگی و خستگی و فشارها عم خبری نبود خیلی خوشحال و راضی ام و می تونم اینجور بیشتر درس بخونم و این خوشحالم می کنه  دستم البته بهتر نشده ولی نگرانش هم نیستم باید برم بخوابم قبلش اما بگم دکتره متولد ۱۳۰۹ بوده (هست+) خیلی تاثیر گذار قود علاوه بر اینکه با این سن کار می کرد و اینها مدارک و مدارجش عم خیلی قابل توجه بود مخلص اینکه یاد بگیر  خدایا ممنونم یعنی از این به بعد می تونم یه سره درس بخونم دیوونه و راضیم می کنه اما م حالش خوب نیست و نگرانم نمی دونم چیگاز کنم خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 221 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:45

گفتم: به نظرت عدد زیاد یعنی چی؟گفت: یعنی غیر قابل شمارشدلم خواست خاطره‌ای گوشه‌ی ذهنم می گفت ۶ زیاد است، غیرقابل شمارش است.. هرچقدر گشتم چیزی پیدا نشد.. اصلا از زمانی که خاطرم هست بابا تابستان‌ها ریاضی‌های خیلی جلوتر را یادمان می‌داد، اینجور بود که من همیشه ریاضی را با اصطلاحات بابا یاد گرفتم -ده بر یک- یعنی اول ده را یاد گرفتم؟! باز هم چیزی یادم نمی‌آمد؛گفتم: ملاک خوبی نیست، اینروزها همه‌ی اعداد را می‌شود شمرد؛گفتم: عدد زیاد یعنی همانجا که کوله‌ات را زمین می‌گذاری و می گویی دیگه بسه...گفت: جسم ما زودتر از فکر ما شروع به کار کرده، برای همین مقاوم‌تر هم هست.. میلش به ماندن هم بیش از این حرفهاست که کوله ات را زمین بگذاری و تمام.. نمی دانست از زیادی‌های چه حرف می‌زنم، گفتم کامو هم یک چنین چیزهایی می گوید. خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:45

آدمى چد بار میمیرد؟ چندباریتواند زنده زنده لب مرگ را ببوسد آدمى چرا سیر نمى شود اصلا این آدم چرا آدم نمیشود؟ دلم براى دلم وجودمجانم .... دلم میسوزد ... از اینهمه درد از اینهمه رنج که بارش می کنم کاش دوستم نمیداشتی عاشقم نمی کردی گیرم نمیانداختی توی توجه ها و نگاه هایت تا حالا که می واهی بروی که بگذری که عذاب وجدانت و حس گناهت هلت میدهد دلم اینقدر درد نمی داشت .... تو مسئول گلت هستی؟ ماندی؟ میدانم این سوی ماجرا منم با منیتی بزرگ که چون حواست به من بود ... به تشنه هیچ وقت آب نشان ند و دریغ نکن به تشنه هیچ وقت آب شور نده حالا هم برو .... دورتر دورتر دورتر ......... خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : گل سنگم,گل سنگم ستار,گل سنگم امل ساین,گل سنگم انوشیروان,گل سنگم هايده,گل سنگم lyrics,گل سنگم زدبازی,گل سنگم گیتار,گل سنگم نت پیانو, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 228 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:45

تو میدونی اشک چیه؟ نمی دونی 

دردهای من که جامه نیستند تا ز تن در آورم ....

دلم می خواست باهام حرف بزنی اشکم رو ببین .....

همین رو می خوای ؟

اما من همین رو می خوام تو خیال که میشه دوسست داشت تو خیال که میشه خواست که اشکامو تو پاک کنی ....

تو خیال که میشه آدم بشکنه پات ‌.... نمیشه ....

اینم نه ؟

دلم .... درد .... تو عاقل بمدن قدم بزن و من رو بریز دور 

خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : بدون عنوان بولس جورج,بدون عنوان السودان,بدون عنوان,بدون عنوان مدحت صالح,بدون عنوان فيلم,بدون عنوان ابونا بولس جورج,بدون عنوان احمد يونس,بدون عنوان فيس بوك,بدون عنوان لابونا بولس جورج, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:45

وقتی شنیدم که مُرد بغضم بی اختیار ترکید، یک دل سیر گریه کردم .... برای خودم..‌ برای دوست داشتنی ام که دیگر نیست... برای دایی که شاید نمی دونم اما سالهاست که دیدارم به ۱۰ بار هم نرسیده بود... دلتنگ همه ی عدم امکان ها ... دلتنگ اینکه دیگر نمی شود دلخوش بود که شاید وقتی گذرت بگذرد و بروی و ببینی اش...  اصلا آدمها برای مرده گریه نمی کنند، اصلا چه گریه‌ای میشود برای یک مرده کرد.... برای خودمان است و دلتنگی ها و ماندن بی هیچ امیدی... این هیچ امیدی را برای دیدار آن شخص می گویم.. برای امید دیدار ... و الا نه بسته‌اش بودم و نه هیچ یادم هست عید ها که می آمد عید دیدنی خونه‌ی آقاجون همیشه تنگ بغلم میکرد... آغوشش آغوش زندگی بود ... دایی هم رفت بدون دیدار آخری چه فرقی می کرد اصلا دیدار آخر ... چه چیز بیشتری دارد این دیدار آخر که داغش می کنم ؟ مسئله همان است که دیگر امید دیداری نیست ..‌‌.. اما زندگی جاریست هنوز رفتم گوشواره‌های انارم را انداختم و گشتی زدم و خواستم زندگی را حس کنم.. زندگی رنگ است و جانا بهر رنگ آماده شو خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 201 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:45

زد و رفت. می دونم کار کردی که تمومش کنی چهره‌ات پیداست... من هم ‌... زندگی هرزه نه معمولی نه ... اما نمی تونم بگم دوست ندارم... نمی تونم نبینم دلم خوش میشه به دیدنت... به بودنت ... م می گه انتخاب هامون به ما هویت میدن  من این هویتم رو دوست دارم ... نمی دونم نمی تونم بهش فکر کنم که چقدر به خطام ... که چقدر دارم خودمو گول می زنم  نمی دونم فرقم با یه آدم بد چیه ... ملاک ها رو می دونم اما نمیشه .. نمی تونم .... می دونم پام میلغزه .... می دونم اصلا گه‌ام  هی من رو با خودم مقابل نکن .... باور ندارم ته دلم که بدم اگر دوست دارمت ... تو برو حتی از دلم ... اما یه وقت هم که یادم تو را فراموش شد بی هوا می تونم یادت کنم .. همین مرا بس که میگه : منعمم گردان به درویشی و خرسندی راستی اصلا توی دنیای تو ساعت چنده ....  خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : من تو را دوست دارم meaning,من تو را دوست دارم,من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری,من تو را دوست میدارم,من تو را دوست دارم بیش از حد,من تو را دوست داشتم,من تو را دوست دارم شریعتی,من تو را دوست,من تو را دوست ندارم, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:44

تمهام و این خیلی آزارم میده بخصوص اینجا که همه با یکی هستن

خسته هم هستم نیاز به یه تفریح درست و درمون دارم

یه اتفاق فان 

نمی دونم از اون منی که تنهایی رو دوست داشت از همه فرار می کرد و همش با خودش بلد بود خوش باشه چرا چیزی نمونده اگه من همون آدم بدم و تغییری نکردم پس این چیه؟ چرا اینجا اینقده تغییر کردم؟!

خدایا چرد اینقدر سخته حتی معمولی نه خوب همون معمولی و بد نبودن ....

دارم میشکنم زیر بار بدی و عذاب و .....

خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : دردشتي,دردشة,درد,درد پاشنه پا,درد معده,دردشة مكتوب,دردشة عراقية,درد پشت سر,دردشة كتابية, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 206 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:44

بوی قهوه تو سرم پیچیده وزندگی اونو مرور می کنم میم میگه مرد بود و من به خودم برمیگردم که شیفته ی شجاعت و مردونگیش شده‌بودم اما حالا فکر می کنم اون یه ایدئولوژیستِ احساسی بود  می دونم قضاوت تند و خشنی دارم مز کنم و خودم هم آزار می بینم اما واقع امر این چیزیه که من ازش دیدم  دلم براش ام سوخت و هم خوشحال آخرا گیج میزد انگار ولی دوسش داشت و عاقبت بخیر شد  دارم شاید فرافکنی می کنم که از این احساسی بودن خودم در برن می خوام ایدئولوژی زده نباشم و می خوام احساسی نباشم پناهم به منطق هم همین بود  ویت و خیلی ها که تهش به عرفان رسیدن به زعم من احساسی بودن و ذهن ایدئولوژی زده اط داشتن شاید باید ررم طراغ لایب نیتس یا کانت قبل از مابعالطبیعه‌اش  دلم نمی خواد احساس من رو ضعیف کنه تا بناچار پناه ببرم به چیزی باید مردونه وایساد به نظرم شاید این چیزی هست کا من باید انجامش بدم و اینکه دوست دارم هنوز و دلم یه کلمه می خودد همین فقط  خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 203 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:44

هنوز از مرگ می ترسم البته قرص ها جلوی ترس مدامم رو گرفته اما دیشب خبر مرگ دوستی رو شنیدم

تنگار یکی چاقویی رو به سرعت از جلو گوشم گذروند صدای تیزیش وجودم رو لرزوند...

چرا اینقدر از مرگ می ترسم ؟ میا به بودن و ماندن و داشتن و ..... ترس جانم رو پر کرده ....

خنک آن قمار بازی که بباخت ......
ما را در سایت خنک آن قمار بازی که بباخت ... دنبال می کنید

برچسب : ترس از مرگ,ترس از مرگ عزیزان,ترس از مرگ در,ترس از مرگ در کودکان,ترس از مرگ نزدیکان,ترس از مرگ در قرآن,ترس از مرگ والدین,ترس از مرگ در خواب,ترس از مرگ و درمان آن, نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 8:44